سفرد رتاريکي يا زند گي د رغربت
داکترصيقل داکترصيقل



بمناسبت بيست جون روز جهاني مهاجر
مها جربسته اي غم دا ره د ر پشت سيا هي د ر برا بر با د د ر مشت د را ن ويرا نه تفنگ خسته ا ش کرد دراين غمخا نه سردي خواهد ش کشت
ما از فراريانى هستيم که از جهنم تفنگ وبنيا د گرايي فرارکرد ه ايم به اميد صبحى آزاد و روزى بدون تشويش وزندگى بدون دغدغه ، ما از آنجايى ميآييم که عشق و دوست داشتن جايى نداشت ، از آنجايى که گل عشق و محبت زير پاها لگدمال شده و هيچکس را فرياد رسى نبود .از کشوری آمديم که صحبت کردن از راى وعقيده ممنوع بود ، از سرزمين خفقان ، شکنجه ، شلاق ، سنگسار ، ... ما از نسل آوارگانى هستيم که هم اکنون درهرگوشه اين جهان پهناور ، پراکنده هستند و هرکدام در جايى دورافتاده . فرار کرده ايم زيرا مي خواستيم از آنچه که در دلمان بود صحبت کنيم، از جايى فرار کرديم که عشق و دوست داشتن جايى نداشت و جرم بود. ما نسلى هستيم سوخته که از جوانى و طراوت وشادابى جوانى چيزى نفهميديم ، از سرزمينى که بساط شلاق زدن ، به دا رکشيد ن ، بستن وبر د ن تنها خاطرات اين جوانان سوخته از دوران جواني شان ا ست وتنها اين تصاوير ازايا م جواني در ذهن ها باقى مانده است . امروز نيز متاسفا نه بيکارى ، فحشا و مواد مخد ره بيد ا د مي کند . چرا بايد بنيا دگرايا ن اينچنين مستبد خود کامه باشد؟ آنها آزاديهاى فردى وا نسانى را به تاراج برده و حق همه انسانها را سلب ميکند. در قاموس اين تهى مغز ها ، آزادى بشر وآزادى انديشه و هرچيزى که به آزادى ختم شود و بويى از استقلال و آزادى داشته باشد معنا و مفهوم ندارد. آ نها به شعور انسانها توهين ميکنند ، آنها انسان را در هم ميشکنند و غم وسياهى و درد ورنج وتباهى را به تاروپود انسانها سوق ميدهند . مها جرت چيست ؟ ما مرد گا ن د فن نشده روزگا ريم نه يك تن و نه صد تنيم، ما بي شماريم ما برگهاي زرد و شوم پائيز سرديم عمريست كه در انتظار مشتي بهاريم ما ز خميان روز گا ر غم واند وهيم ... ما آ ن د رخت خفته د ر شوره زا ريم ما فاتحان قله هاي غصه و درديم ما روز شب به روي موج غمها سواريم ... از ديدگاه روانشناسي اجتماعي، مهاجرت و جابجا شدن خاصه جدا شدن از سرزمين مادري و عزيمت به كشوري كاملاً متفاوت و گاه متضاد با فرهنگ و آداب و رسوم سرزمين خودي، امري است كه هميشه با ترس فراوان همراه بوده است و تقريباً تمامي انسان ها در مراحل نخستين از آن خودداري مي كنند، چرا كه ذات بشر ايجاب مي كند كه قبل از دست يازيدن به هر عملي به عواقب آن بينديشد و آينده نامعلوم را براي خودش ترسيم كند. هنگامي كه پديده آوارگي از تصور به وا قعيت نيل مي كند، فاجعه آوارگي آغاز شده است و اين آغازي است دردآور و مداوم و ملموس كه آوا ره ها و پناهنده ها ناگزير از ادامه و قبول آن هستند، چرا كه چاره اي جز آن ندارند و ا مكان بازگشت نيز برايشان ميسر نيست. ولي در اين وادي پرهياهو و مشكل زا آنان تنها تحمل كنندگان نيستند، چرا كه كشورهاي آوا ره پذير و آوا ره فرست نيز بدور از مشكل نمي مانند و با عوارض آن دست به گريبان هستند. براساس كنوانسيون ژنو در سال 1951 حقوق پناهندگي در دنيا پذيرفته شد و در سال 1960 كميسارياي عالي پناهندگي وابسته با سازمان ملل متحد رسماً آغاز بكار نمود. اگر چه در طي 50 سال گذشته تعاريف زيادي براي پديده پناهندگي و آوارگي انجام شده است و از آن جمله پروتوكول سال 1967 سازمان ملل متحد مي باشد كه پناهندگي را تعريف كرده است، ولي پيچيد گي مسائل، همچنان باقي است و هر روز وضعيت و موقعيت اين گروه سرگردان در دنيا به تعاريف و مفاهيم جديدتري نياز پيدا مي كند. براساس تعاريف سازمان ملل متحد پناهنده و آوا ره داراي مشخصات زير است: _ پناهنده كسي است كه بدلايل سياسي، نژادي، مذهبي و يا عضويت در گروه هائي كه دولت آن كشور از نظر سياسي آنان را مخالف خود مي شناسد و يا گروه هاي اجتماعي كه دولت ها حاضر به قبول آن نيستند مانند مسائل زنان و... و يا ترس از آزار و شكنجه از كشور خود خارج مي شود و از يك مرز بين المللي عبور مي كند و براساس مقررات سازمان ملل متحد بايد در اولين كشوري كه خود امضا كننده قرا ردادهاي كنوانسيون ژنو مي باشد درخواست پناهندگي بنمايد و در اينصورت مي تواند مورد حمايت سازمان ملل متحد قرار بگيرد. _ آوا ره كسي است كه از خانه و كاشانه خود آواره مي شود ولي دا خل مرزهاي كشور خود باقي مي ماند و همچنان با قوانين آن كشور زندگي مي كند. اين افراد كه تعريف پناهندگي در مورد آنان صدق نمي كند، نمي تواند از حمايت سازمان ملل متحد و مقررات حاكم بر پناهندگي استفاده نمايند. رويدادهاي دهه 1990-2000 در جهان، از جمله فروپاشي شوروي، يوگسلاويای سابق و مسائل آسيا و افريقا و... باعث گرديده است كه مرزهاي اين تعاريف مخدوش شود و يكبار ديگر نيز تعار يف جديدي بوجود بيايد چرا كه اكثريت قريب باتفاق آواره هاي دهه گذشته بنا به تعاريف سازمان ملل متحد هم آوا ره هستند و هم پناهنده و باين ترتيب قوانين موجود به بررسي هاي بيشتري نيازمند مي باشند. سازمان ملل متحد در سال 2001 اعلام داشته است كه در 50 سال گذشته به بيشتر از 50 ميليون نفر كمك كرده است كه بتوانند زندگي خود را بازسازي كنند و از حمايت آن سازمان استفاده نمايند. براساس آمارهاي كميسارياي عالي پناهندگي سازمان ملل متحد تعداد پناهندگان از آغاز فعاليت هاي اين سازمان بشرح جدول زير بوده است.
تعداد پناهندگان در جهان (ميليون نفر) 1951 ------------- 2.1 1961 ------------ 1.5 1971 ----------- 2.8 1981 ----------- 10.2 1991 ---------- 17.00 2001 ----------- 21.00 و از سوي ديگر آمارهاي سالهاي 1990 تا 2001 كه ساليانه منتشر شده است نمايانگر كمتر شدن تعداد پناهندگان در نيمه دهه 1990-2000 تاكنون است. تعداد پناهندگان در سالهاي 2001-1990 (ميليون نفر) 1990 ------ 14.916.498 1991 -------- 17.209.722 1992 -------- 17.007.483 1993 ------- 18.998.777 1994 ---------- 23.033.000 1995 ----------- 27.437.000 1996 ---------- 26.103.200 1997 --------- 22.729.000 1998 ----------- 22.376.300 1999 ---------- 21.459.620 2000 ---------- 22.257.340 2001 ----------- 21.793.300 تعداد پناهندگان بر حسب قاره (ميليون نفر) اول جنوري سال 2000 اول جنوري 2001 آسيا 7.308.860 ------------ 8.450.000 افريقا 6.250.540 ---------- 6.072.900 اروپا 7.285.800 ----------- 5.571.700 آمريكاي شمالي 1.241.930 --------- -1.047.100 آمريكاي لاتين و كارائيب 90.170 ---------------- 575.600 اين تعداد پناهنده كه بطور رسمي شناخته شده هستند، جدا از آن گروهي مي باشند كه در مرحله اول در قالب پناهندگي جاي نمي گيرند و در دنيا آوا ره و سرگردان هستند و گروهي ديگر كه همچنان ماهها و سالهاست به تناوب در كشورهاي مختلف جهان در انتظار جواب پناهندگي خود هستند و يا آ نهائيكه جواب رد و عدم قبولي دريافت داشته اند و در انتظار تعيين تكليف از سوي محاکم و يا در نهايت در انتظار برگشت اجباري به كشور مبدأ مي باشند. نكته جالب توجه اينكه براساس اطلاعات سازمان ملل متحد از هر 275 نفر در جهان، يكنفر در قالب پناهندگي در تحت حمايت سازمان ملل متحد مي باشد. تعداد واقعي اين گروههاي غيررسمي ( پناهنده رسمي از ديد سازمان ملل متحد)، گاه بالغ بر چندين برابر آمار موجود و ارائه شده مي باشد.
من از ... من از دنیای خود دورم من اینجا در قفس حبسم من اینجا گنگ و خاموشم من اینجا ساکت و سردم من از این شهر بیزارم من اینجا غنچه ای تنها ا سیر د ست طوفا نم پناهم نیست این صحرا سرابم نیست این دریا سرو سامان نمی بخشد به من و یرا نه ي د نیا . مها جرت وزند گي د ر اروپا وآمريکا در نهايت، دليل مهاجرت و ترک از وطن هر شخص، از دست دادن اميد به آينده در زادگاه خويش است چون فقط جبر زمان ومکان ميتواند ا نسان را به بريد ن تمام علا ئق انسانی وکنار گذشتن عرق ملّی وادار کند و به دنبال قوس قزح به غربت بفرستد. بنابراين هر چند که ميتوان علل مهاجرت را به منظور آمارگيری در سه بند بالا تقسيم کرد ولی، نهايتاً نااميدی از آينده است که باعث ميشود نخبگان مملکت به خانه و زندگی خود پشت پا بزنند و به ديار غربت پناه بياورند . يکی از فاکتورهای مهم رشد اقتصادی هر مملکت بستگی به رشد نيروی کار آن دارد. در عين حال رشد جمعيت و در نتيجه نيروی کار در کشورهای پيشرفته در رکود بوده است . بنابراين تنها راه برای رشد نيروی کار، قبول مهاجر بوده است. در اين راستا رقابت شديدی بين کشورهای پيشرفته برای جذب نيروهای کارمجرب و حرفه‌ای وجود دا رد. بزرگترين مقناطيس سرمايه‌های انسانی امريکا بوده است. تعداد کل مهاجرين به امريکا دردوصد سال گذشته بيش از ٧٥ مليون نفر و فقط در دهه ١٩٩٠ حدود ١٥٨٠٠٠٠٠ نفربوده است. کانادا نيز از اين موهبـت استفاده سرشاری کرده است. هر چند که مرغ همسايه برای مرد م کشورهای توسعه يافته طاووس بوده است و همه ساله تعدادی از نخبه‌های کانادا به امريکا مهاجرت ميکنند ولی مهاجرت به کانادا نسبت به کشورهای ديگر مثبت بوده است. کانادا فقط در دهه ١٩٩٠ ميلادی بيش از ٢٢٠٠٠٠٠ نفر مهاجر قبول کرده است . اسرائيل کشوری است که اکثرا ا ز مهاجرين تشکيل شده است و در اين مورد سياست فعال درهای باز را برای هم کيش هاي شا ن بکار برده است. اسرائيل بعلل سيا سی که همه ازآ نها مطلعيم احتياج مبرمی به جذب مهاجرين جديد دا رد. بنابراين نه تنها مهاجرين مذهبی را با آغوش باز ميپزيرد، سياستهای بسيار مناسبی برای جلب مهاجردا رد. بطور مثال اخيراً سياستهای بخصوصی برای جلب و جذب ارجنتايني ها که بيش از ٢٥٠٠٠٠ هستند ترتيب دا ده است مثلا اجازه ميدهد که افراد ملّيت قبلی خود ر ا حفظ کنند، برای آ نها بيمه صحي ، کار، و تد ريس زبان ترتيب ميدهد و برای هر کدام حدود ٢٠٠٠٠ دالر مدد معاش ميپردازد .
سيبريا منطقه سرد سير و پوشيده از برف و يخ است. سردى هوا امکان زندگى را از انسانها در اين منطقه گرفته است. سرماى اين منطقه انسانها و حتى حيوانات معمولى را به قعر مرگ و هلاکت و نابودى ميکشاند. هالند چنين وضعيتى براى پناهجويان دارد. شرايط درخواست و زيست براى پناهندگان در اين کشور مانند سيبريا غيرممکن و معجزه آساست. گزارش اخير وزارت عد ليه به روشنى سرماى مرگزاى حاکم بر شرايط پناهندگى در اين کشور را بنمايش ميگذا رد. براساس گزارش اين وزارت طى سال ٢٠٠٣ از ميزان ورود مهاجرين نسبت به سال ٢٠٠٢ بيش از ٢٨ درصد کاهش داشته است. در سال ٢٠٠٣ تعداد ١٣٤٠٢ مهاجروارد هالند شده که اين ميزان در سال ٢٠٠٢ -١٨٦٦٧ نفربوده است. از اين تعداد مهاجرين : عراقى ٣٤٧٢ نفر ، ايرانى ٥٥٥ نفر، افغان ٤٩٢ نفر، سوماليايى ٤٥١ نفر ليبريايى ٤٤١ نفر و ترکيه ايى ٤١٤ نفر بوده است. کاهش نجومى ورود مهاجرين به هالند نه بدليل بهبود شرايط در اين کشورها بلکه تنها بدليل ايجاد طوفا نهاى سخت ترين قوانين و شرايط پناهندگى در اين کشور صورت گرفته است. کاهش ميزان ورود فراريان و آواره گا ن و قربانيان انواع مشکلا ت و بي معا شي در دنياى امروز، قند در دل اعضاى کابينه دولت آب و بغض در دلهاى هزاران انسان شريف و انسان دوست ايجاد ميکند. دولت هالند با تمام امکانات حقوقى و دولتى خود تلاش ميکند يخ پيرامون شرايط پناهندگى اين کشور را منجمدتر ساخته و ميزان ورود مهاجرين به اين کشور را به نقطه صفر برساند. هالند اما سيبرى نيست که اسير قوانين لايتغير طبيعى باشد. هالند يک جامعه انسانى است با مجموعه اى از انسانها با گرايشات و باورها و عواطف عميق انسانى . با تمامى کشمکشهاى طبقاتى و اجتماعى اش با تمام مبارزات تاريخى مردمش براى برخوردارى از يک زندگى بهتر حقوق ا نسانى بيشتر و رفاه بيشتر. و اگر اين نير و و توان و اين صف و انرژى و تلاش و مبارزه عظيم انسانى براى زندگى بهتر نبود. هالند سرزمينى بمراتب يخ تر، سرد تر، منجمدتر و غيرقابل زندگى تر از سيبريا ميبود. نيرو و عواطف عميق انسانى همان خورشيد سوزانى است که نميگذا رد هالند سيبريا شود. و نميگذارد تنها قوانين آهنين از بالاى سر انسانها حکم برانند. و زندگيها را از هم پاره کنند. بايد به اين نيرو متکى شد. در آن نيرو جا گرفت و براى دفاع از حقوق انسانى و پناهندگى تاريخ ديگرى را براى اين سرزمين رقم زد. طرح اخراج ٢٦٠٠٠ پناهنده به پارلمان هالند در صدر اخبار بود. صف مردم آزاديخواه، مترقى و معترض به اين طرح ضد انسانى مقابل پارلمان هالند در شهر د نهاخ به چشم ميخورد. در تصوير خبرى تلويزيون خانم فردونک با بى تفاوتى کامل رو به نوجوا نى که سراسيمه خود را در راهروهاى پارلمان به او رسانده بودتا به او بگويد که ا نسان، انسان است و ما هم مانند هر شهروندى حق زندگى داريم، را ميديدى که بر برحق بودن حکم محاکم ها لند تأکيد ميکرد. خانم فردونک نميخواست حتى دقيقه اى بيشتر به چهره وحشت زده ان نوجوان ببيند . شايد کمى با خود ميانديشيد! که چرا او اينچنين وحشت زده و هراسناک است . چگونه ميتوان زند گى هزاران انسا ن که از دست سنن و فرهنگهاى متحجر ، از دست قوانين عقب افتاده بنيا دگرايي و ا نسا ن ستيز، هزاران خطر را بجان خريده اند تا زندگى بهترى در گوشه ديگر از اين جهان داشته باشند .
كوله باري از غربت به دوشم پا به پاي صبح ميروم تا ا ن فرداهاي ديگر تا دروازه ي شهري ديگر تا مردمي ديگر كوله باري از تنهائي به دوشم . وقتي از جنگ ا زظلم وستم آوا ره مي‌شوي، وقتي به كشور ديگري پناه مي‌آوري، تازه زندگي پرا زدرد ورنج تو شروع مي‌شود. با حداقل امكانات در اردوگاه زندگي مي‌كني. تو كسي هستي كه تنها يك كارت هويت مي‌يابي. كسي نام تو را، نام خانوادگي‌ات را نمي‌پرسد. براي كسي مهم نيست تو چقدر درس خوانده‌اي ، پدرت در وطن مالكِ چه مقدار زمين بوده است ، براي چه آوا ره شد ه اي ، داراي چه شخصيت هستي ، درد وغم توچيست ؟ ... چون تو شهروند درج هيچ هستي . دوسوم تمامی پناهندگان جهان بيش از ده سال است که در اردوگاه ها به سرمی برند . در حال حاضربيش ازهفت ميليون پناهنده وتبعيدی درنقاط د ورافتاده، متروک وخطرناک جهان زندگی می کنند. کميته پناهندگان آمريکا می گويد پناهندگان، از زندگی عادی محروم هستند ودرمعرض خشونت وبهره برداری جنسی نيزقرارمی گيرند . درجنوب شرقی آسيا، بيش از 400 هزار از600 هزارپناهنده وتبعيدی اين منطقه که عمدتا ازبرما هستند، درچنين شرايطی زندگی می کنند. به علت کارنامه وحشتناک برما درنقض حقوق بشر، همه ساله بيش از 30 هزارنفربه پناهندگان برما افزوده می شوند . نهادهاي رسمي و حمايت كننده از مهاجران نه تنها در سامان بخشيدن به امور آوارگان در دنيا نا توان مانده اند ، بلكه در برنامه ريزي و ايجاد يك خط مشي توسط كشورهاي پناهده پذير به موفقيتي دست نيافته اند . بر اساس قوانين جديد سويس، متقاضيان دريافت پناهندگي در مراكز ويژه اسكان داده مي‌شوند. از ابتداي ماه ا پريل سال جاري برخي از قوانين مربوط به اعطاي پناهندگي به خارجي‌ها در سويس تغيير كرده است. بر اساس قوانين جديد، آن دسته از متقاضيان پناهندگي در سويس كه ادا ره فدرال امور پناهندگان اين كشور حاضر به رسيدگي به درخواست آنها نيستند، ديگر هزينه زندگي دريافت نخواهند كرد؛ بلكه تنها كمك‌هاي محدود ا ضطراري در اختيار آنها قرار مي‌گيرد كه اين كمك‌ها شامل جايي براي خوابيدن، مواد غذايي و در صورت ضرورت، پوشاك خواهد بود. همچنين چنانچه اين افراد مستقيما از كشور اخراج نشوند، به ايالت‌هاي سويس منتقل شده و دستگاه‌هاي ذيربط ايالتي مي‌توانند مقدمات اخراج آنها را فراهم كنند . كساني كه اوراق هويت و پاسپورت ‌هاي خود را براي جلوگيري از اخراج نابود كرده باشند، حداقل كمك‌ها را دريافت مي‌كنند و تا زمان فراهم شدن زمينه‌ اخراجشان، در مراكز خاص مي‌مانند قبلا اين افراد تا زمان مشخص شدن وضعيت شان، علاوه بر دريافت مواد غذايي و پوشاك، روزانه 14 تا 18 فرانك نيز كمك هزينه زندگي دريافت مي‌كردند . برخي از مقامات پليس سويس بر اين باور هستند كه بايد تمام خارجي‌هايي را كه فاقد مدارك شناسايي هستند، براي اخراج از سويس به اين اردوگاه منتقل كرد . طبق آمار سازمان بين المللى مهاجرت كه مقر آن در ژنو قرار دارد، سالانه حدود ۱۲۰۰۰۰ زن و دختر جوان فقط از كشورهاى اروپاى شرقى به شكل قاچاق به كشورهاى اروپاى غربى وا رد شده و در آنجا وادار به خود فروشى مى شوند. شايد در شروع قرن بيست و يكم بسيار عجيب به نظر برسد كه ما از شكل هاى برده دارى و خريد و فروش انسان صحبت كنيم ولى اين واقعيت زمانه است. سالانه در جهان ۷۰۰۰۰۰ انسان كه اكثرا زنان جوان و كودكان هستند براى سوءاستفاده جنسى از طريق قاچاق به كشورهاى مختلف وارد و خريد و فروش مى شوند. واسطه ها با ايجاد رعب و وحشت و اعمال خشونت و تجاوز باعث مى شوند اين زنان و كودكان نتوانند از خود دفاع كنند و از اين گرداب خلاصى يابند. اين خشونت ابعاد ديگر مرگبارى مثل بيمارى ايدز و ساير بيمارى ها را نيز به همراه دارد . کشوردنمارک گامهاى بيشترى براى تعرض به حقوق مهاجرين برداشته است. دولت دنمارک در اين خصوص لايحه اى را آماده نموده که از جمله محدويتهايى براى حق تابعيت اتوماتيک کودکان غير دنمارکى متولد دنمارک ايجاد مينمايد . لايحه جديد دولت که به احتمال زياد در پارلمان نيز بتصويب برسد، شامل تعرضات ديگرى به حقوق پناهجويان و آواره گا ن در دنمارک ميباشد. از جمله طولانى کردن پروسه هاى صدور اقامتهاى دائم، که قبلا پس از سه سال داده ميشد و اين رقم در لايحه جديد به هفت سال رسيده است. لايحه جديد همچنين شا مل محدوديتهايى در زمينه شرايط پناهند گى فرجام خواهى ها و حق پناهندگى براى همجنس گرايان نيز ميباشد . در زمينه هاى الحاق خانوا ده و ازدواج خارجيان در دنمارک نيز محدوديتهاى جديدترى در نظر گرفته شده. زوجهايى که براساس قانون الحاق خانواده اجا زه اقامت در دنمارک دريافت کرده اند چنانچه طى اين هفت سال از هم جدا شوند بايد به کشورهاى خود بازگردند. اين قانون عواقب خطرناک و فاجعه آميزى را ميتواند بخصوص براى زنان و کودکانشان ايجاد کرده و عملا حق جدا يى را از آنان سلب ميکند . ميزان ورود مهاجرين به دنمارک از سال ١٩٩٣ که ١٤٣٤٧ پناهنده بوده بدنبال اين سياستها بشدت کاهش يافته و ٨٣٨٥ نفر، ودر سال ٢٠٠١، و ٦٦٦٠ نفر در سال 2002 و بالاخره ٣٥٠٠ پناهنده در سال ٢٠٠٣ تنزل داشته است. فشار بر آوا رگا ن و مهاجرين در كشورهاى اروپايى روز به روز بيشتر مى شود و روش هاى تازه اى از سوى دولت هاى اروپايى براى بيرون کردن مهاجرين ابداع مى شود. تازه ترين نمونه اقدام جديد دولت انگليس است. چنان چه ابزرور مى نويسد طرحى را در دست دارد كه براساس آن مهاجرينى كه با تقاضاى پناهندگى آ نها موافقت نمى شود، اگر بخواهند مخفى شوند و از تسليم شدن به پليس و اخراج از كشور خوددارى كنند، با اين خطر روبرو هستند كه كودكانشان از سوى دولت گروگان گرفته خواهند شد تا ناچار شوند به خاطر فرزند ان ، خود را به پليس تسليم كنند .
دريونان مدعی دفاع از حقوق بشر و عضو پارلمان اروپا و امضا کننده پیمان ژنو و مسئول دفاع از سامان دادن به سیل پناهندگان چه کسی است ، صفهای طولانی مردم و خانواده پناهندگان در بعضی از کلیساها و موسسات خیریه آمریکایی و کانادایی برای خوردن يک وقت غذا. خوابیدن در کنار خیابان ها متداول است . پناه به خانه های فرسوده و مخرب بدون آب و برق امری عادی شده. در این کشور پناهنده وقتی خود را معرفی میکند، کارتی برایش صادر میکنند و میگویند برو و برای خود زندگی کن. این که کجا برود و کجا بخوابد و شکم خود را چگونه سیر کند برای هیچ کس اهمیت ندا رد. سیل پناهندگان در سراسر ان کشور در گوشه خیابان ها دست فروشی میکنند. شاید از این طرق بتوانند شکم های خود و خانواده خودرا سیر کنند. همچنان برای سیر کردن خود باید منتظر باز شدن درهای کلیسا یا موسسات خیریه باشند. آن هم در هفته فقط چند نوبت. این بی توجهی به پناهندگان نقض کامل کنوا نسیون جهانی سازمان یو ان و بر خلاف عهد نامه ژنو میباشد . آلمان تاکنون چندين بارگفته است که مهاجرين افغانستان درآلمان ،به ويژه کسانی که مدرک اقامتی قانونی ندارند به کشورشان برگردانده خواهندشد. چندی پيش یک محکمه ي اداری ايالت هسن آلمان پس ازبررسی دررابطه مهاجرين افغانستان درآلمان ،تصميمش را اعلام نموده گفت: 16,000 مهاجرافغانستان که دارای اقامت قانونی نيستند در مدت زمان نه چندان دوری آلمان را اجبارا ً ترك خواهندکرد. امااين آخرین حرف برای يک تصميم بزرگ مانند ين نبوده، بلکه به اساس معاهدات بين المللی درصورت نبودن شرايط مناسب وتامين امنيت برای عودت کنندگان آلمان نميتواند بدون مسووليت همه ی مهاجرين را برگرداند.بنابراين به کمک سازمان جهانی مهاجرت يک گروه ازمهاجرين را برای بررسی شرايط زندگی به افغانستان فرستادند که آنها هم پس ازديدن شرايط زندگی وامنيتی درافغانستان ازاوضاع جاری راضی نبوده وشرايط را برای برگشتن شان مساعد نميدانند. سالانه ٢٠ تا ٢٥ هزار پناهنده وا رد كانادا ميشوند. به گفته مقامات دولتى كانادا سالانه ٢٧٠ هزار مهاجر و پناهنده ميپذيرد كه ١٠ درصد آنان را پناهندگان تشكيل ميدهند. يكى از دلايل پذيرش مهاجر و پناهنده در كانادا مسئله كار است. زمانى قانون مهاجرت كانادا به نام قانون كارگرى مهاجرت بود. كار و استفاده بردگى از نيروي كار مهاجر و پناهنده تاكنون نيز اساس سياست مهاجرت و پناهندگى كانادا را تشكيل ميدهد. در قرن ١٩ چينى ها راه آهن كانادا را ساختند. اما در تمام اين مدت به هيچ چينى اجازه داده نشد تا خانواده اش را نزد خود به كانادا آورده و حتى پس از اتمام كار ساخت راه آهن اغلب كارگران چينى را از اين كشور اخراج كردند. از سال ١٩٧٦ كه قانون مهاجرت كانادا تصويب ميشود تا كنون ٣٠ بار اين قانون تغيير پيدا كرده است. كه آخرين بار آن به ٢٨ جون ٢٠٠٢ برميگردد. در آخرين تغييرات ماده يك كنوانسيون عليه شكنجه در آن مستتر ميبا شد. براساس اين ماده اگر كسى در كشور خود در معرض شكنجه قرار گرفته باشد ميتتواند در كانادا پناهنده شده و دولت كانادا حق اخراج وى را ندارد . در صورتي كه فردي در يكي از مرزهاي ورودي اقدام به اعلام پناهندگي نمايد بايد حدا قل دو مدرك شناسائي كه نشانه هويت اصلي شخص است به اداره مربوطه ارائه دهد. در صورت نداشتن مدارك فرد به بازداشتگاه موقت فرستاده ميشود تا زماني كه هويت شخص به طور كلي با مدارك براي پليس كانادا روشن گردد. در صورت داشتن مدارك فرد با مترجم تحت بازجويي اوليه قرار ميگيرد كه به صورت كاملا محدود دلايل خروج و مسير راه سئوال ميشود. بعد فرم مخصوصي داده ميشود كه توسط وكيل خصوصي و يا به در خواست پناهنده وكيل دولتي تكميل و به دا دگاه ارسال ميشود تا اين مدت وي در مراكزي كه جهت پناهندگان در نظر گرفته شده مي ماند بعد از ارسال فرم به دا دگاه شخص مربوطه مي تواند در خواست كمك مالي از دولت نمايد و اقدام به کرايه مكاني جهت زندگي براي خود نمايد حدود ٤٥ روز بعد از اين اقدام اجازه كار براي او فرستاده ميشود و ميتواند جهت كارهاي معمولي اقدام نمايد.
پي نو شت ها : آينه ، راه تو ده ، مشعل ، پژوهشگرا ن .
June 19th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي